··▪●♦ برگ های سپید دفتر من ♦●▪··

یه وقتایی توخلوت خودم همینجور که نشستم و غرق فکرم یه جملاتی از ذهنم میگذره که دوست دارم رو کاغذ بیارمشون‏. تصمیم گرفتم این نوشته هارو تو وبم بذارم تاشما هم بخونید و نظر بدید، زیر هر شعر و نوشته ای که خودم گفته باشم اسمم می نویسم ؛خوشحال میشم بامن همکاری کنید و به پیشرفتم کمک کنید ● تــــــــــــــوجه : به علت صفحه بندی نبودن وبلاگ برای دیدن مطالب پیشین به آرشیو وبلاگ مراجعه کنید . . .● باتشکر ‏ _ النـــــــــــــاز ●
+نوشته شده در چهار شنبه 20 / 9 / 1398برچسب:,ساعت15:46توسط النـــــــــــــاز |
فرش سپید
خبر دارم که اومدی با اینکه تو بی خبری // دلم گواهی میده که بازم تو پشت این دری // تو اومدی تا شب نیاد ، تو اومدی که غم بره // تو اومدی تا خیره شم به خندت و دلم بره // تو اومدی که بی کسی سر نبره حوصلمو // که بندازم به زیر پات فرش سپید دلمو
+نوشته شده در شنبه 3 / 11 / 1391برچسب:فرش سپید,ساعت19:59توسط النـــــــــــــاز |
رؤیا
عزیز ترینم هرشب در رؤیای من قدم می نهی !!! . . . بیدار که می شوم . . . . چشم من از تو خالیست !!! و نگاهم . . . . درد میگیرد از این بیداری ؛ تنها . . . . اگر در رؤیای من می آیی ؟؟؟ . . بگذار تا ابد بخوابم . . . .
+نوشته شده در چهار شنبه 2 / 11 / 1391برچسب:اس ام اس,ساعت23:28توسط النـــــــــــــاز |
فریدون مشیری ‏_‏ چراغ چشم تو
تو کیستی ، که من اینگونه ، بی تو بی تابم ؟ / شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم / تو چیستی که من از موج هر تبسم تو / بسان قایق ، سرگشته ، روی گردابم ! •●•●•● من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه ! / چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه ! / مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه •●•● تقدیم به عزیزترین کسم و تنها دلخوشیم تو زندگی که خیلی ساده و اتفاقی وارد زندگیم شد و بهم امید داد درست زمانی که دیگه امیدی به زندگی نداشتم تقدیم به مهدی عزیزم
+نوشته شده در سه شنبه 1 / 11 / 1391برچسب:,ساعت21:57توسط النـــــــــــــاز |
زنده به گـــــــــــور
دوباره غم ، دوباره درد ، دوباره زخم خاطره // دوباره چشمای ترم خیره به در منتظره // دوباره اشک ، دوباره آه ، دوباره روزای سیاه // دوباره نیستی و منو تنها گذاشتی چشم به راه // دوباره من ، دوباره بغض ، دوباره قلبی که شکست // دوباره اونکه بدی دید بازم به پای تو نشست // دوباره لحظه های من پر شده از هوای تو // با تنهاییم سر می کنم غم اومده به جای تو // دوباره خاطراتمون خلوتمو پر می کنه // یاد دروغات دلمو غرق تنفر می کنه // دوباره باز یادم میاد حرفای تکراری تو // دوستت دارم گفتنای دروغ و اجباری تو // دوباره داغون دلم بازم دارم کم میارم // دوست ندارم هیچکی دیگه بهم بگه دوست� دارم // دوباره تو ، دوباره من ، زخم های کاریت روتنم // دختری که به دست تو زنده به گور شدش منم . . . (الناز‏)‏
+نوشته شده در چهار شنبه 18 / 10 / 1391برچسب:,ساعت15:25توسط النـــــــــــــاز |
بازنده !
چه جوری من دل بکنم از تو و مهربونیات ؟ / دست بکشم از عشق تو، بسپارمت به خاطرات / چه جوری من نگاهمو از تو نگاهت بگیرم ؟ / وقتی بهم زل میزنی برای چشمات نمیرم / کوله بار خستگیمو روی دوش کی بذارم ؟ / صاحب قلب من تویی به کی بگم دوستت دارم ؟ / چقد باید بازیچه ی دستای این زمونه شم ؟ / ببازم هرچی که دارم رو خواسته هام خط بکشم / چرا همش من می بازم؟ چرا زمونه می بره؟ / ناز نگاهمو چرا هیشکی گرون نمی خره؟ / دنیا برای من چی داشت بجز درد و رنج و عذاب؟ / سراغمو نمی گیره خوشبختی حتی توی خواب / توام که دیر اومدی و زودم میخوای پاشی بری / فکر منو نمی کنی فقط میگی مسافری / یار کشی کرده زمونه توام برده سمت خودش / اینور بازی النازه یه دنیا هم مقابلش / قصه همیشه این بوده باختن من یه عادته / خدا صدامو می شنوی؟ دلم پر از شکایته . . . . (الناز‏)
+نوشته شده در شنبه 28 / 9 / 1391برچسب:بازنده,شعر,ساعت17:15توسط النـــــــــــــاز |
آرزوی محال
شاید این را شنیده ای که زنان در دل آری و نه به لب دارند * * * سر خود را عیان نمی سازند رازدار و خموش و مکارند * * * آه! من هم زنم زنی که دلش در هوای تو میزند پروبال * * * دوستت دارم ای خیال لطیف ، دوستت دارم آرزوی محال ! . . . "فروغ‏"‏
+نوشته شده در سه شنبه 26 / 9 / 1391برچسب:,ساعت22:9توسط النـــــــــــــاز |
آسمان
آسمان یکی دو روزیست که تو / دلت همچون دل من زغم پر است / دوست داری که بباری دل سیر / بغض تو منتظر تلنگر است *** آسمان بغض خودت را بشکن / در همین دم که منم گریانم / در همین دم که دلم پر خون است / در همین دم که در این زندانم *** آسمان ببار که زخم دلمان / به جز این گریه ندارد مرهم / آنکه درمان بود زخمی زد و رفت / هیچ درمانی ندارد دردم *** آسمان زاری کن بربختم / تا سیاهی ز رخش برداری / عقده ی دل بگشا گر چون من / زعشق و جفای آن بیزاری . . . (الناز‏)‏
+نوشته شده در جمعه 22 / 9 / 1391برچسب:,ساعت13:1توسط النـــــــــــــاز |
گلایه ها ...
راضی نشو به رفتنم توی چشام دو رنگی نیست / عادت نکن به دل زدن این عادت قشنگی نیست / فکرتو ازتو سر من یه لحظه بیرون نمیره / فقط توی آغوش تو جسم من آروم میگیره / چرا همش سعی میکنی از دل من دل بکنی؟ / مگه خبر نداری که تموم دنیای منی؟ / بذار کنارت بمونم تو تک تک خاطره هات / هرکی اومد جلو بگو،بگو که النازه باهات / دوست ندارم جای منو کسی تو قلبت بگیره / تموم یادو خاطرم یه روز تو قلبت بمیره / دوتا چشای نازتو نبند به روی عشق من / بهم بگو دوستم داری ، منتظرم حرفی بزن / بگو که از دوری من توام شبا خواب نداری / وقتی ازم بی خبری شبا رو تاصبح بیداری / بگو توام مثل منی فاصله آزارت میده / همین حالا بگو گلم فردا رو هیچکس ندیده / دوست ندارم زوری باشه عشقت و احساست به من / پس اگه احساسی داری معطل نکن حرفی بزن / دلم پر از درد و غمه فقط خودت خبر داری / پس نگو که مسافری یه روزی تنهام میذاری / بودن تو یه مرهمه برای زخمای دلم / بدون اگه بخوای بری یه زخم دیگه میخورم / بدون که من عاشقتم طاقت عاشقا کمه / نگاه نکن به خنده هام توی دلم پراز غمه / هیچوقت نمیذارم کسی جات رو تو قلبم بگیره / بدون که عشقت تو دلم محاله روزی بمیره / سایتو کم نکن گلم من زیر این سایه خوشم / کم بشه سایت از سرم بدجوری ازهم می پاشم / میخوای بفهمی که چقد خالصه عشق پاکه من؟ / خیره بشو توی چشام حرفای قلبم رو میگن / خیره شو تو چشمای من حرفامو از چشام بخون / ببین که فریاد میزنه: هیچوقت نرو ، پیشم بمون.. / تو شعر من جا نمیشه درد دل و گلایه هام / دلم میخواد بهم بگی تا آخرش هستی باهام (الناز‏)‏
+نوشته شده در چهار شنبه 20 / 9 / 1391برچسب:,ساعت20:44توسط النـــــــــــــاز |
غمکده
از دل چه بگویم که در این غمکده پوسید / از عشق نبرد بهره ای جز جور و جفایش / جز حسرت و اندوه نشد هیچ نصیبش / جز یک غم جاوید نماند هیچ برایش *** من دل به تو دادم که به آن عشق بورزی / دل در طلب جرعه ای از عشق به عطش سوخت / رفتی و ندانستی که این لیلی عاشق / از بهرچه این شعله ی عشق در دلش افروخت *** گفتی که دگر عشق تو از سر به در آرم / گفتی که دگر در طلبت اشک نبارم / صدحیف که من مردم وتو باز ندانی / ای دوست تو بودی همه ی دارو ندارم (الناز‏)‏
+نوشته شده در چهار شنبه 20 / 9 / 1391برچسب:,ساعت18:42توسط النـــــــــــــاز |
تابوده چنین بوده‏ ‏!‏
هر روز دردل به خود زنم نهیب / کای دیوانه زجان او چه میخواهی *** او را در دل غم عشق تو نیست / چه عذاب سختی چه درد جانکاهی *** برخیزو برو آسوده بگذارش / قلبت را زمهرش پاک وعاری ساز *** او عشق تو را نادیده می گیرد / ازچه تو چنین سرگشته گشتی باز؟ *** ازچه تو به عشق اصرار می ورزی؟ / ازچه تو به عشقت سخت پابندی؟ *** وقتی از غم عشق سخت بیماری / از چه تو به روی عشق میخندی؟ *** او ازتو و از عشقت گریزان است / دست بردار از این اصرار بیهوده *** نفرین خدا برعشق وبر این دل تابوده چنین بوده ، چنین بوده!‏ (الناز‏)‏
+نوشته شده در چهار شنبه 20 / 9 / 1391برچسب:,ساعت17:22توسط النـــــــــــــاز |